بر اساس نظرسنجی مؤسسۀ گالوپ در ۱۴۰ کشور جهان، ۵۱ درصد از مردم جهان احساس تنهایی میکنند که تقریبا نصف آنها احساس میکنند خیلی یا کاملاً تنها هستند. جالب نیست؟ نصف مردم جهان.
وقتی از دیوانه شدن حرف میزنیم احتمالا منظورمان نوعی رد دادن باشد یا نوعی حالت روانی که نیاز است فرد در بیمارستان روانی بستری شود یا زیر نظر روانپزشک فرایند درمان را بگذراند. اما این آخر ماجراست و فرد تنها در ابتدا خشم، ناامیدی و رنج را تجربه میکند.
اما چرا تنهایی ما را اذیت میکند؟
چرا تنهایی باعث ایجاد رفتارها یا احساسات منفی میشود؟ رابطۀ آن با دیوانگی چیست؟ به این چند ویژگی ما انسانها توجه کنید تا این رابطه را با هم کشف کنیم.
انسان موجودی اجتماعی است
واقعیت این است که از موقعی که به دنیا میآییم به دیگران نیاز داریم تا وقتی که میمیریم و لازم است کسی کارهای بعد از مرگمان را انجام دهد. از نظر تکاملی هم، اگر نگوییم از ابتدای ابتدا، از زمانی متوجه شدهایم که بقای ما انسانها در جمعیزندگیکردن است.
البته ما در این ویژگی خاص تنها نیستیم. به سختی میشود به حیوانی فکر کرد که تنظیم روابط اجتماعی برای او مهم نباشد.
پس ممکن است درحالتی که ناخودآگاه ما بقایش را در خطر میبیند خشم یا استرس را در ما ایجاد کند که خودشان بلای جان هستند.
خود تخریبی
ممکن است خیلی از ما وقتی تنهاییم بیشتر با خودمان حرف بزنیم. اگر حواسمان نباشد ممکن است خودمان را با دیگران مقایسه کنیم، به کارهایی که دیگران در زندگی میکنند و ما آنها را موفقیت میدانیم حسودی کنیم، و حتی ممکن است دوستیهای دیگران باعث رنجش خاطر ما شود.
واقعیت این است که ما وقتی تنها میشویم ممکن است به بزرگترین دشمن خودمان تبدیل شویم. چه بخواهیم چه نخواهیم، تنهایی بستری مناسب برای رشد افکار منفی و خودانتقادی است که خودش در نهایت عزت نفس ما را هم پایین میآورد.
احساس شنیدهنشدن یا فهمیدهنشدن
وقتی تنها باشیم ممکن است خیال کنیم که بیاهمتیم. ممکن است تصور کنیم که صدای ما شنیده نشده یا تواناییهای ما نادیده گرفته شده است. وقتی تأیید نشویم خودمان هم به سختی دلیلی برای تأیید خود پیدا میکنیم. این وضعیت احتمالاً باعث حس ناامیدی در ما و یا حتی خشم از دیگران شود.
حالا چه کار کنیم؟
اول از همه بدانیم که تنهایی یک تجربۀ رایج است و اگر برای مقابله با آن مشکل دارید، کمک گرفتن از یک درمانگر یا مشاور می تواند ارزشمند باشد. دومین قدم احتمالاً این است که از شر تنهایی رها شویم. میشود با تقویت مهارتهای اجتماعی روشهایی برای پیدا کردن دوست یا جمعهایی را، که به ما میخورند و در آن احساس امنیت میکنیم، پیدا کنیم.
ممکن است بگویید من مجبورم تنها باشم یا فعلاً به هر دلیلی (مثلاً مهاجرت) قرار است تنها باشم یا اصلاً تصمیم گرفتهام که مدتی تنها باشم. چه کار کنیم این تنهایی ما را به مرز دیوانگی نکشاند یا تبدیل به آدمی نشویم که به دیگران آسیب برساند.
شفقت به خود
در یک کلام خودمان را دوست داشته باشیم. در گام اول بپذیریم که تنهایی یک تجربۀ طبیعی انسانی است و ما را تبدیل به یک موجود بیارزش نمیکند. خود این پذیرش به ما آرامش میدهد. پس از آن باید مراقب از خود را یاد بگیریم. ورزش کردن، رژیم غذایی سالم، گشتن در طبیعت به ما کمک میکند بیشتر خودمان را دوست داشته باشیم.
راضیشدن از خود
احساس رضایتداشتن و احساس کافیبودن برای داشتن حال خوب ضروری است. روی فعالیتهایی که از آن لذت میبرید تمرکز کنید تا احساس کنید هدفی را دنبال کردهای و به آن رسیدهاید. رسیدن به هدف و پیگیری علاقه میتواند عزت نفس را افزایش دهد و حال عمومی شما را بالا نگه دارد.
سپاسگزاری
قدردانبودن به ما حس بهتری میدهد تا اینکه بخواهیم دائماً از وضعیت غر بزنیم و حال خودمان را بدتر کنیم. همیشه چیزهایی برای غصهخوردن وجود دارد. این روحیه که برای داشتن کوچکترین لذتها خوشحال شویم و سپاسگزاری کنیم، تا حد زیادی، فکر و رفتار ما را دوستداشتنیتر میکند.
ذهن آگاهی و مراقبه
تمرینهای زیادی وجود دارد که ما کمک میکنند احساسات منفی را مدیریت کنیم و با پرورش خودآگاهی، فارغ از اینکه بیرون ما چه میگذرد، آرامشی درونی را تجربه کنیم. مدیتیشن روزانه یکی از روشهایی است که این روزها خیلیها با آن حال خود را خوب میکنند.
نتیجه
خشم درونی یا احساسات رنجآور درونی یا حتی افسردگی که با تنهایی عجین شدهاند، ما را از درون تخریب میکنند. پس بهتر است برای نبرد با آنها استراتژی داشته باشیم.
همینطور فراموش نکنیم تنها نیستیم. ممکن است تنهایی وجود داشته باشد، اما آدمهای تنهای دیگری هم هستند که میشود با آنها سطحی از ارتباط را، که برای ما آزاردهنده نباشد، ایجاد کنیم.
و در آخر اینکه، اگرچه داشتن تفکر انتقادی بسیار خوب است و باعث میشود از توهم و تخیل خارج شویم و با واقعیتها روبرو شویم اما تلاش کنیم انتقاد از خود را با داشتن گفتوگوی مثبتتر با خود جایگزین کنیم.
Sources: Gallup, NLBC, psychalive
نظر شما چیست؟ زیر این پست بنویسید 🙂