برای بعضی از ما که بیشتر وقتمان را در خانه میگذرانیم حسوحال کسالت و احساس کلافگی و بیحوصلگی کاملاً قابل درک است. شاید اگر قبلا کسی به ما میگفت که «کلافهم، اصن حوصله ندارم هیچ کاری انجام بدم» او را درک نمیکردیم؛ اما حالا این روزها خیلی از ما نمیدانیم با این کلافگی چه کار کنیم.
به نظر میرسد کلافگی و بیحوصلگی نشانهی این است که ما، آنقدر که باید، نمیتوانیم خود را درگیر دنیای اطرافمان کنیم؛ یعنی چه؟ یعنی به اندازهی کافی، دنیای اطرافمان یا کارهایی که انجام میدهیم ما را با خود درگیر نمیکنند.
مثلاً ممکن است، بعد از مدت کوتاهی که کاری را آغاز کردهایم، بیحوصلگی به ما بگوید: «بسه دیگه، بهتره کار دیگهای انجام بدی!». در این لحظات، که معمولاً پلکهایمان هم شل شدهاند، احتمالاً به خود گفتهایم: « ای بابا! چرا هیچ کاری نیس که حوصله داشته باشم انجام بدم.»
این احساس خستگی، رخوت، بیحوصلگی و کلافگی حسی است که خیلیها، این روزها، تجربه میکنند و با آن دستوپنجه نرم میکنند. اولاً بدانید که تنها نیستید، ثانیاً بیایید فکر کنیم که برای رهایی از آن چه باید کرد. در ادامه چند پیشنهاد کارآمد داریم.
دربارۀ احساس کلافگی
احتمالاً میدانید و تجربه هم کردهاید که حس کلافگی و بیحوصگی لزوماً هنگام بیکاری رخ نمیدهد. خیلیها هستند که کار میکنند و ظاهراً کار معناداری هم انجام میدهند اما دائماً احساس کسلبودن دارند.
این افراد ممکن است کارشان برای جامعه و دیگران مفید باشد، ولی آنها کماکان با کاری که میکنند حال نمیکنند. از نظر متخصصان داشتن کاری که برای جامعه مفید است و به دیگران سود میرساند لزوماً باعث نمیشود که کنندهی آن کار حس مفیدبودن داشته باشد. ممکن است آنها بدانند که کارشان برای جامعه یا خانوادهشان یا حتی خودشان مفید است ولی ممکن است مشکل دیگری داشته باشند. مثلاً اگر افراد فکر کنند که کارشان خیلی سخت یا در مقابل خیلی آسان دمدستی است، احساس کسلی میکنند و دائماً باید برای تمرکزکردن با خود بجنگند.
راه حل چیست؟
راه حل خیلی منطقی و ساده است. برای کاستن از احساس کسالت و کلافگی باید مشکلی که باعث آن شده است را پیدا کنیم و حلش کنیم. اینکه تلاش کنیم، بدون فکرکردن، برای خود کاری بتراشیم و خود را مشغول آن کنیم؛ فارغ از اینکه آن کار هم چالشبرانگیز و هم مفید و معنادار باشد، راهحل بلندمدت و اساسی نیست.
چند بار تا حالا شروع کردهاید به انجامدادن فعالیتهایی که باعث میشوند در لحظه احساس بهتری داشته باشید، اما در طولانیمدت دوباره بیحصولگی سراغتان بیاید؟ ولگردی در وب، عوضکردن شبکههای تلویزیون، بالا و پایینکردن اینستاگرام، چککردن کانالهای تلگرام. اگر توجه کنید میبینید که اینها شاید برای مدتی حواستان را به خودشان جمع کنند، اما همینکه که مدتی میگذرد، حوصله دوباره سر میرود.
درد را باید اساسی درمان کنیم. این درد با مسکّن درمانبشو نیست. باید راهحلهایی پیدا کنیم که معنی، فایده و چالش پایدار برای ما ایجاد کند. توصیههای زیر را امتحان کنید و اگر دست به ابتکار زدید و راهحلی نو برای این حالت پیدا کردید زیر این پست برای ما کامنت کنید.
۱- دلیل کاری که انجام میدهید را دائماً یاداوری کنید
باید چارهای بیندیشیم تا کاری که انجام میدهیم یا کارهایی که نمیتوانیم انجام دهیم برای ما معنادار شوند. پیشنهاد ما این است که بیایید دلایل کاری که الان انجام میدهید، مثلاً درسخواندن یا سرکار رفتن، را یادآوری کنید. اگر دلایل قابل قبول برای خودمان داشته باشیم، دیگر از اینکه دلمان استخر و کوه و بیابان میخواهد یا به مهمانی نرفتهایم یا فعلا سینما و پارک و پارتی است، عصبانی نخواهیم بود.
بر اساس یک مطالعه، که نتایج آن سال ۲۰۱۰ منتشر شد، هنگامی که از دانشآموزان خواسته شد تا در مورد دلایل اهمیت مدرسهرفتن فکر کنند و در مورد آن بنویسند، علاقهی آنها به یادگیری افزایش یافت. منبع را برایتان لینک کردیم.
خب خوب است شما هم کمی در مورد اینکه چرا هرروز کاری تکراری را انجام میدهید یا بیشتر روز را پشت لپتاپ نشستهاید، یا چرا کاری را انجام میدهید که حوصلهتان را سر برده، بنویسید. دلایل اخلاقی و اجتماعی مسئله را هم بررسی کنید. داشتن دلیل کار شما را معنادار میکند و شما را تا حدی از کلافگی خارج میکند.
۲- برای روزهایتان ریتم ایجاد کنید
داشتن برنامهی روتین روزانه به شما حس نظم و انسجام میدهد و معنا را در زندگی روزمره تقویت میکند. به نظر میرسد ما آدمها وقتی درگیر کارهای روزمره هستیم زندگی معنادارتری داریم.
مثلاً زمانی را تصور کنید که به مدت یک ماه پروژهای را پیش میبرید. ممکن است این پروژه یک کار حرفهای باشد یا خواندن یک رمان جذاب. در این شرایط، اگر واقعاً شما را جذب خود کند، اصلاً متوجه نمیشوید که کی شب شد یا کی آخر هفته رسید. در این صورت شاید فقط این آخر هفتهها باشد که کلافگی به سراغتان بیاید.
پس برنامهی روتین داشتن، که بر اساس آن ساعات مختلف شبانهروز برایتان معنای جداگانهای بدهد، فکر و ذکرتان را آرام خواهد کرد. در این صورت، حتی اگر خانهدار هستید، باز هم تا زمانیکه دارید برنامهی روتین زندگی را پیش میبرید گرم کارید و حس بیحوصلگی نمیکنید.
از دست رفتن نظم و روتین زندگی احساس کلافگی را تقویت میکند. بنابراین روالهای جدید بسازید و برای روزهای بیکاری و بیحوصلگی آنها را رعایت کنید.
۳- مشغول یک کار جدید شوید
فهمیدن اینکه در روزهای طولانیِ بدون برنامه چه کاری میشود انجام داد کار سختی است. خب شما تنها نیستید. در زمان همهگیری کورونا، در ایتالیا یک مطالعهای انجام شد که نشان میداد، در روزهای قرنطینه، بیحوصلگی و کلافگی دومین مشکل رایج مردم بوده است. احتمالاً این حس و حال با خیلیها مانده باشد.
چه چیزی کار را سخت میکند؟ یافتن فعالیتهایی که به اندازهی کافی چالشبرانگیز باشد. ما در اینجا دوتا پیشنهاد کارآمد داریم:
رمان
اگر هنوز دنیای شگفتانگیز رمان را کشف نکردهاید درّ گرانبهایی را از دست دادهاید. بله، خواندن یک رمان جدید شما را به دنیای جدیدی میبرد و حالوهوایتان را کامل عوض میکند. بعد از خواندن این مطلب در گوگل جستجو کنید: «رمانهایی که باید قبل از مرگ خواند». لینکهایی که میآید لیست کتابهای نابی است که خواندنشان خیلی میارزد. میشود آنها را اینترنتی هم خرید.
یادگیری
میتوانید آموزش مهارتی، که همیشه میخواستید داشته باشید، را شروع کنید. آشپزی، کیکپزی، رقص، یوگا، آواز، برنامهنویسی. در یوتیوب و سایتهای دیگر ویدئوهای رایگان زیادی وجود دارد که به شما آموزشهای ارزشمندی ارائه میدهند. حتماً لازم نیست که همان اول پول خرج کنید.
شرکت در کلاسهای آنلاین، یا آموزش مهارتها به کمک ویدئوهای رایگان، نه تنها کسالت را برطرف میکند، بلکه به کسب مهارت و دانش جدید کمک میکند تا بیحوصلگی و کلافگی، دست از پا درازتر، از زندگی شما رخت بربندد.
۴- ارتباطتان را با دیگران حفظ کنید
احتمالاً دوستان یا آشنایانی دارید که میتوانید با آنها، به صورت مجازی، صحبت کنید. حرفزدن با دیگران شما را از حالت رخوت و بیحوصلگی خارج میکند.
پس حتی اگر امکان بیرونرفتن از خانه را هم ندارید و نمیتوانید از نزدیک با آدمها همصحبت شوید ارتباط ویدئویی و گپزدن با دیگران را از دست ندهید. حتماً دیدن چهرهی کسانی که دوستشان دارید حال شما را بهتر میکند. به فرض هم که نتوانستید با دیگران صحبت کنید آلبوم عکسهای قدیمی یا آلبوم گوشیتان را باز کنید تا خاطرات زیبا برایتان مرور شود.
در انتها
کشف معنای کارهایی که انجام میدهیم وابسته به کشف دلایل انجام آن کارهاست. اگر برای کارهایی که انجام میدهیم دلیل قانعکننده داشته باشیم آن کار ما را خسته نخواهد کرد. همینطور داشتن برنامهی روتینِ روزانه ما را درگیر زندگی میکند. درگیرشدن با زندگی فکر و خیال را میزداید و برای ما تمرکز بیشتر میآفریند.
تجربههای جدید را هم دستکم نگیرید. تجربۀ جدید به ما کمک میکند تا، نه تنها زندگی شاد یا معناداری داشته باشیم، از نظر روانشناختی هم غنیتر و سالمتر باشیم.
یادتان باشد که وقتی ما آدمها همدیگر را داریم جایی برای بیحوصلگی باقی نمیماند. در ضمن، کلافگی به خودی خود نه بد است و نه خوب؛ بستگی دارد که ما چطور به آن نگاه میکنیم و چطور آن را پلهای برای زندگی کردن در زمان حال قرار میدهیم.
نظرتان؟